اگر روي تو پنهان مي‌نمايد

شاعر : فخرالدين عراقي

لب لعل تو جانم مي‌نوازداگر روي تو پنهان مي‌نمايد
ندانم تا چه خواهد فتنه انگيخت؟بنفشه آب حيوان مي‌نمايد
به دوران تو زان تنگ است دل‌هاکه زلفش بس پريشان مي‌نمايد
چو ذره در هواي مهر رويتکه حسن تو فراوان مي‌نمايد
مرا درد تو درمان مي‌نمايدعراقي نيک حيران مي‌نمايد
مرا، کز جام عشقت مست باشمغم تو مرهم جان مي‌نمايد
چو من تن در بلاي عشق دادموصال و هجر يکسان مي‌نمايد
به جان من غم تو، شادمان باد،همه دشوارم آسان مي‌نمايد
اگر يک لحظه ننمايد مرا سوزهر آن لطفي که بتوان مي‌نمايد
دلم با اينهمه انده، ز شاديدگر لحظه دو چندان مي‌نمايد
خيالت آشکارا مي‌برد دلبهار و باغ و بستان مي‌نمايد